داستان قوم یأجوج و مأجوج و خروج فرجامین و هولناک آنان، در سنت دینی اسلامی جایگاه ویژه ای دارد، از این رو جغرافی نویسان و مورخان مسلمان نیز تمایل داشتند که مکان و موقعیت این قوم را که بر اساس روایت های دینی در بخشی از این جهان مسکن دارند، به دست دهند. در این میان، متغیر اوضاع و شرایط تاریخی در مکان یابی یأجوج و مأجوج از اهمیت بسیار برخوردار بود. در پژوهش حاضر با استفاده از روش تاریخی-تحلیلی و از طریق بازخوانی و برآورد اطلاعات منابع پیش و پس از حمله مغول، نحوه تأثیرگذاری مؤلفه های تاریخی و فرهنگی دوره مغول بر پندار مسلمانان درباره موقعیت جغرافیایی یأجوج و مأجوج بررسى شده است
یافته های تحقیق نشان می دهد که هرچند اغلب منابع تا پیش از حمله مغول، مکان زندگی یأجوج و مأجوج را منطبق بر زیست بوم اصلی قوم مغول در نظر می گرفتند، در دوره پس از حمله مغول، به سبب افزایش دانش جغرافیایی مسلمانان، این دو از هم تفکیک شدند و سرزمین یأجوج و مأجوج در مناطق دورتر و ناشناخته آن سوی زیست بوم مغولان مکان یابی گردید.
کلیدواژه ها
یأجوج و مأجوج، مغول، سنت جغرافیایی، سَدّذوالقَرنَین
مقدمه
در قرآن کریم در روایتى راجع به پادشاهى صالح به نام »ذوالقرنین« آمده است که او پس از تسلط بر اقصى نقاط جهان، سدى در برابر غارت و تاخت و تاز قومى به نام »یأجوج و مأجوج« در مرزهاى قلمرو خود با آنها بنا کرده بوده است. هرچند مقدر بوده که این سد، به مدت طوالنى بشریت را از شر یأجوج و مأجوج حفظ کند، اما، طبق آیات قرآن روزى راه این قوم گشوده و آنها از هر سو بر مردمان سرازیر خواهند شد. روایت این داستان در قرآن سبب شد که مسلمانان به یأجوج و مأجوج به عنوان واقعیتى مسلم و غیر قابلانکار بنگرند و از این رو در صدد باشند تا این قوم را در میان اقوام جهان اطرافشان بازشناسى و محل سکونتشان را معین کنند.
این گرایش نزد مورخان و جغرافىنویسان مسلمان انعکاس روشنى یافت؛ بهگونهاى که در آثارشان همواره بخشى از جهان را سرزمین یأجوج و مأجوج معرفى مىکردند. با این حال یأجوج و مأجوج در سنت اسالمى به صورت قومى ناشناخته، رازآلود و در عین حال دهشتناک به نمایش درآمدهاند؛ گویى که تهدید آنها همواره بر سر بشریت و جهان اسالم سایه افکنده بوده است. همین تصور و تلقى سبب شد تا شرایط و اوضاع عینى و تاریخى زمانه، همواره در تعیین موقعیت جغرافیایى سرزمین یأجوج و مأجوج مؤثر باشد و در دورههاى مختلف، پندار مسلمانان درباره موقعیت مکانى این قوم تحت تأثیر وقایع و رویدادهاى تاریخى، دستخوش تغییر گردد. در این میان حمله مغول که از لحاظ ابعاد کشتار و ویرانى و پیامدهاى سیاسى و اجتماعى، در تاریخ اسالم بىسابقه بود، در فهم موضوع یأجوج و مأجوج در نزد مسلمانان، اهمیتى ویژه یافت، بهویژه از آن جهت که در فرهنگ اسالمى همواره تمایل زیادى به تطبیق وقایع بزرگ و بىسابقه با نشانههاى آخرالزمانى وجود داشته است.
پژوهش حاضر با جست و جو در منابع تاریخى، جغرافیایى و دینى اسالمى، در پى پاسخ به این پرسش است که آیا پس از مواجهه مسلمانان با مغوالن، گرایش جدى و نیرومندى مبنى بر انطباق یأجوج و مأجوج و سرزمین آنها با قوم و سرزمین مغول شکل تحوال ت شناختى مسلمانان درباره زیستگاه آنان تا دوره مغول /22 یأجوج و مأجوج: گرفته است یا نه؟ و در صورت منفى بودن پاسخ مىکوشد تا از طریق بازخوانى اهم آثار نویسندگان مسلمان پیش و پس از حمله مغول، ماهیت و چگونگى تأثیرگذارى شرایط سیاسى و فرهنگى دوره مغول را بر تصور مسلمانان از موقعیت یأجوج و مأجوج روشن سازد.
پژوهشهاى زیادى به زبانهاى مختلف در باره قوم یأجوج و مأجوج انجام گرفته است. در زبانهاى فرنگى، بیشتر پژوهشها، بر شناساندن قوم یأجوج و مأجوج بر اساس اغلب یهودى و مسیحى متمرکز است. در متون برخى از این آثار کوشش شده است که رابطه یأجوج و مأجوج مذکور در متون و روایتهاى دینى با برخى اقوام واقعى و تاریخى بررسى شود. براى نمونه مىتوان به پژوهش رز و میلز، اشاره کرد که در آنها به هایى از آلد یأجوج و مأجوج در کتاب حزقیال تورات و پیوند این قوم با اقوام واقعى سدههاى پیش از 4 میالد پرداخته شده است. برخى نیز به منشأ روایتهایى پرداختهاند که در عالم مسیحى شایع بوده و بر اساس آن اسکندر همان پادشاهى دانسته مىشد که سدى در مقابل قوم یأجوج و مأجوج بنا کرد.
در پژوهش دیگرى با عنوان »یأجوج و مأجوج در منابع نخستین روایت 1 سریانى و اسالمى« به چگونگى انتقال هاى مبنى بر پیوند میان اسکندر و سد یأجوج و مأجوج از طریق نوشتههاى سریانى به مسلمانان، و انطباق اسکندر با ذوالقرنین پرداخته شده است؛ اما مسأله پژوهش حاضر یعنى چگونگى تأثیرگذارى حمله مغول بر تصور مسلمانان از یأجوج و مأجوج، در هیچ یک از این آثار مورد توجه نبوده است؛ همچنین در زبان فارسى و عربى، پژوهش قابل توجهى در مورد یأجوج و مأجوج انجام نگرفته است. برخى از آثار موجود، بیشتر زمینه کالمى دارند و هدف آنها معرفى قوم یأجوج و مأجوج بر 6 اساس آیات و روایات است.
برخى نیز در ادامه سنت پیشینیان کوشیدهاند یأجوج و مأجوج 4. Alders, J.G., 20-50; Mills, T.J., 75-105. 5. Donzel, 158-215. 6 .براى مثال نک. طباخ، 313-323. 27 /ن اسالم ّ تاریخ و تمد ى، سال سیزدهم، شماره بیست و پنجم، بهارو تابستان 9316 2 مذکور در روایتهاى دینى را با اقوام تاریخى از جمله مغوالن تطبیق دهند، اما در پژوهش ت جمعى مسلمانان در مورد ّ حاضر، تحول ذهنی یأجوج مأجوج که در آثار تاریخى و جغرافیایى، انعکاس یافته، مورد توجه است. یأجوج و مأجوج در سنت دینى داستان قوم یأجوج و مأجوج از عناصر مشترک ادیان آسمانى یهودیت، مسیحیت و اسالم به شمار مىرود.
در سفر پیدایش تورات، "ماگوگ" از پسران یافث است که هرکدام منشأ و نیاى 3 در زمان حزقیال نبى)سده ششم قبل از میالد( گوگ و ماگوگ 7 اقوامى معرفى شدهاند. ، به عنوان اقوامى بدوى و جنگجو معرفى مىشدند که مساکن آنها در مناطق به دور از تمدن شمال قرار داشت و در آخرالزمان، خداوند خشم و غضب خود را با فراخواندن آنها براى در »مکاشفات یوحنا« در عهد جدید نیز از خروج آنها 13 نابودى بشر، به نمایش مىگذارد. در قرآن کریم نیز از پادشاهى خداپرست به نام ذوالقرنین یاد 11 در آخرالزمان یاد شده است. اما این سد روزى 12 شده که بنا به درخواست مردمان سدى در برابر تعدى آنان مىسازد؛ مىشکافد و این قوم از هر سو بر سر مردمان سرازیر مىشوند. 13 پس از قرآن، حدیث دومین منبع دینى مهم براى مسلمانان به شمار مىرود که در آن موضوع یأجوج و مأجوج و مسأله خروج فرجامین آنها به تفصیل بیشترى بیان گردیده است.
همچنین تفاسیر مختلفى از آیات قرآن، نقل شده که در آنها صفات و ویژگىهاى یأجوج و .632-624 ،طنطاوى. نک. 2 8. The Torath, Genesis, chp, 10/2. 9. Gog-Magog 10. Ezekiel, 38/1-32. براى آگاهى بیشتر در خصوص قوم یأجوج و مأجوج در کتاب حزقیال تورات، نک.39-38, Tooman. 11. The book of Revelation, chp, 20/7-8. 12 .سوره کهف، آیات 33-73. 13 .سوره انبیاء، آیه 36. تحوال ت شناختى مسلمانان درباره زیستگاه آنان تا دوره مغول /23 یأجوج و مأجوج: مأجوج، کیفیت خروج و زمان خروج آنها مطرح است؛ اما روىهم رفته روایتهاى فوق در 14 این نکته که خروج و تهاجم این قوم بسیار هولناک و خوفانگیز خواهد بود، متفقاند.
احادیث و روایات به اجماع، خروج یأجوج و مأجوج را از نشانهها و مقدمات آخرالزمان مىدانند 11 و اغلب آنها زمان خروجشان را پس از» ظهور دجال« و »هبوط عیسى«، دانسته- 16 اند. شاخصههای دخیل در تعیین مکان سکونت یأجوج و مأجوج در باور عامه مسلمانان، یأجوج و مأجوج، اقوام و مردمانى مادى و واقعى بودهاند که تاکنون هم در بخشهایى از زمین زندگى مىکنند. هر چند که خروج آنها پدیدهاى مربوط به آینده دانسته مىشد، اعتقاد بر این بود که آنها در مناطقى از زمین و در پشت سدى که ذکر آن در متون دینى رفته است، به سر مىبردهاند. از این رو در آثار جغرافىنویسان مسلمان در کنار معرفى سرزمینها و مناطق مختلف جهان، جایگاه ثابتى هم به معرفى این دو قوم و سرزمین آنها اختصاص داده شده است.
افزون بر اینها، در منابع، صفات و ویژگىهاى مختلفى هم بدانان نسبت داده شده است. این صفات و ویژگىها هرچند مبهم، آشفته و تا حدى متناقضاند، مجموع و برآیند آنها دو شاخصه اصلى به دست مىدهد که در تعیین مکان یأجوج و مأجوج نزد مورخان و جغرافىنویسان مسلمان، تأثیر گذاشته است. الف( رازآلود و ناشناخته بودن تصویرى که منابع از یأجوج و مأجوج به دست دادهاند، در حد فاصلى بین موجوداتى انسانى و انساننما در نوسان است.
بر اساس روایتهایى که بر تصویر شبه انسانى یأجوج و .126 ،133/17 ،طبرى ؛113/4 ،ترمذى ؛2213/4 ،مسلم. نک. 14 .133/16 ،قرطبى ؛263/12 ،؛طبرى233/13،نسائى ؛2213/4 ،مسلم ؛334/2 ،ابىداود. نک. 11 16 .نک. ابىداود، 2/334؛ ترمذى، 4/113؛ طبرى، 12/263؛ قرطبى، 16/133؛ ابن فقیه، 134. 73 /ن اسالم ّ تاریخ و تمد ى، سال سیزدهم، شماره بیست و پنجم، بهارو تابستان 9316 مأجوج تأکید دارند، این قوم بر خالف سایر مردمان از نسل مشترک آدم و حوا نیستند، بلکه در بسیارى از 12 از نطفه آدم به وجود آمدهاند که هنگام احتالم او بر روى خاک افتاده است. روایتهایى که به ویژگىهاى ظاهرى یأجوج و مأجوج اشاره مىکنند، جنبه شبهانسانى آنها در مقابل جنبه انسانى برجسته شده است.
بر اساس این توصیفات، یأجوج و مأجوج قومى آنها لباس ندارند و مانند 17 انساننما هستند که در پستترین مراتب معیشت به سر مىبرند؛ حیوانات در منظرعام به هم مىآمیزند، دین مشخصى ندارند و خدا را نمىپرستند و خوراک همچنین قامت آنها به اندازه نصف 13 آنها از دانههایى که در کوهها مىروید، تأمین مىشود. 23 یک انسان معمولى است و به جاى انگشت، مانند درندگان چنگالهاى تیز دارند. ابن خردادبه که منشأ بسیارى از گزارشهاى بعد از خود در مورد یأجوج و مأجوج است، نوشته تا آن زمان کسى افرادى از یأجوج و مأجوج را از نزدیک ندیده است، اما کسانى که یک نوبت، چند تن از آنها را از دور دیدهاند، گفتهاند که قامت آنها به اندازه یک این در حالىاست که در روایات دیگر، آنها را بسیار بلند 21 وجب و نیم به نظر مىرسد؛ محمد بن نجیب بکران، جغرافیا نویس اوایل قرن هفتم هجرى، یأجوج 22 قامت انگاشتهاند.
و مأجوج را به قرینه چین و ماچین به دو گروه تقسیم کرده است که یأجوج در کنار سد و با وجود این برخى منابع یأجوج و مأجوج را به 23 مأجوج به دور از سد زندگى مىکردهاند. .1211/6 ،دانى ؛126-122/17 ،طبرى ؛33/4 ،ابىداود. نک. 12 17 .ابىداود، ج4/33؛ نسائى،13/176؛ بلعمى، 1/432؛ ابن فقیه، 13. .134 ،فقیه ابن ؛432-433/1،بلعمى ؛122/17 ،طبرى ؛176/13،نسائى. 13 .331 ،قزوینى ؛433/21 ،رازى. 23 21 .ابن خردادبه، 167؛ بسنجید با: مقدسى، 361-362؛ ابن فقیه، 633-136. .12/11 ،قرطبى ؛111/17 ،طبرى ؛132/2 ،مروزى. 22 .112 ،بکران. 23 تحوال ت شناختى مسلمانان درباره زیستگاه آنان تا دوره مغول /71 یأجوج و مأجوج: بیش از چهل امت با صفات، ظاهر، زبان و رؤساى متفاوت، تقسیم کردهاند و گفتهاند که 24 برخى از آنها از همنوعان خود تغذیه مىکنند.
در مقاب گزارش ل هایى که یأجوج و مأجوج را همانند موجوداتى انساننما تصویر کردهاند، روایتهایى نیز وجود دارند که به آنها جنبه انسانى مىدهند. بر این اساس، این قوم 21 از نسل یافث بن نوح و همانند سایر نوع بشر از فرزندان مشترک آدم و حوا هستند. در روایتى که منشأ آن به عبدالله بن عمرو بن عاص مىرسد، موجودات عالم به مالئک و جن و در میان 26 انس تقسیم مىشوند و یأجوج و مأجوج در ردیف انس قرار مىگیرند. جغرافىنویسان مسلمان، یأجوج و مأجوج نزد ابن حوقل بیشتر از دیگران، جنبه انسانى و واقعى دارند. به گفته وى بازرگانان خوارزمى با یأجوج و مأجوج در ارتباط تجارى بودهاند و 22 برخى از محصوالت آنها را به مناطق دور دست انتقال مىدادهاند.
روىهمرفته نوسان تصویر یأجوج و مأجوج در میانه انسان و انساننما، منعکس کننده یک شاخصه اصلى است و آن مبهم و راز آلود بودن آنهاست. این تصویر رازآلود و مبهم، عامل مهمى در تعیین مکان سکونت یأجوج و مأجوج در منابع اسالمى بوده است، زیرا سبب بروز گرایشى مىشد که سرزمین این قوم را با مناطقى تطبیق دهند که اطالعات جغرافیایى مسلمانان در مورد آنها مبهم و اندک بود. ب( مطرح بودن به عنوان کانون بالقوه خطر یأجوج و مأجوج در یهودیت، مسیحیت و اسالم به عنوان نیروهاى مرموز و دهشتناکى مطرح بودهاند و منبع خطرى جدى و واقعى براى جامعه مؤمنان محسوب مىشدهاند.
بر .12/11 ،قرطبى ؛1373/1 ،دانى. 24 .1211/6 ،دانى ؛122/17 ،طبرى ؛16/1 ،یعقوبى. نک. 21 .462/46 ،عساکر ابن ؛424/17 ،طبرى. 26 . Bosworth,11/232 .قس ؛11/1 ،حوقل ابن. 22 72 /ن اسالم ّ تاریخ و تمد ى، سال سیزدهم، شماره بیست و پنجم، بهارو تابستان 9316 اساس کتاب حزقیال نبى آنان لشکریان بىشمار، تهاجمى، شیطانصفت و در عین حال فائق و ظفرمندى هستند که با خدا و مؤمنان دشمنى مىورزند و در نهایت وسیله خشم و غضب خداوند قرار گرفته، از دورترین نقاط شمال مانند صاعقه بر سر نوع بشر نازل مى- در سنت اسالمى نیز هرچند باور آن بوده که به واسطه بناى سد توسط ذوالقرنین، 27 شوند. شر یأجوج و مأجوج براى مدتى از سر بشر کوتاه شده، اما در نهایت وعده خروج و قتل عام 23 مردم به دست آنها نیز داده شده است. شواهد و قرائنى در دست است که نشان مىدهد براى مسلمانان چند قرن نخستین اسالم تا چه اندازه خطر یأجوج و مأجوج، خطرى واقعى و جدى تلقى مىشده است.
بر اساس برخى از احادیث و روایات که به طور وسیعى در آثار یأجوج و مأجوج از زمان حیات پیامبر تالش خود 33 تاریخى و جغرافیایى هم انعکاس یافته، ابو هریره از پیامبر اکرم)ص( نقل کرده است که هر 31 را براى شکافتن سد آغاز کرده بودند. روز هزاران تن از یأجوج و مأجوج براى شکافتن سد و باز کردن راه خود تالش مىکنند و در پایان روز تنها اندکى با شکافتن سد فاصله دارند؛ اما از آنجا که از به کار بردن لفظ »ان- احساس بیم از 32 شاءالله« ابا دارند، فرداى آن روز، سد به همان وضع نخست بر مىگردد.
یأجوج و مأجوج تا جایى بود که در قرن سوم هجرى یکى از خلفاى بنىعباس هنگامى که در خواب دید رخنهاى در سد پیدا شده است، هیاتى را مامور کرد تا با سفر به مناطقى که برخى 33 گمان مىرفت سد در آنجا واقع شده است، صحت و سقم این امر را جویا شود. 28. Ezekiel, 38/1-23. .434/1 ،بلعمى ؛113/4 ،ترمذى ؛2213/4 ،مسلم. 23 30. Ibid.80. 31 .احمد بن حنبل، 16/263. 32 .احمد بن حنبل، همانجا؛ طبرى، 17/133. 33 .ابن خردادبه، 163. تحوال ت شناختى مسلمانان درباره زیستگاه آنان تا دوره مغول /73 یأجوج و مأجوج: این ماجرا و خط سیر هیات اعزامى خلیفه را بازتاب نگرانىهایى دانستهاند که از جانب آن 34 مناطق احساس مىشده است. مطرح بودن یأجوج و مأجوج به عنوان منبع بالقوه خطر نیز عامل مهمى در تعیین مکان این قوم نزد مسلمانان بوده است.
گرایش مذکور در ادیان و فرهنگهاى پیش از اسالم هم سابقه داشته. یهودیت و مسیحیت نیز یأجوج و مأجوج را با »کانونهاى خطر« بالقوه براى خود، مطابقت مىدادند. براى حزقیال، آنها اقوام بدوى بى نام و نشانى در شمال بودهاند؛ و مسیحیان قرن پنجم و ششم میالدى آنها را با دشمنان عینى و واقعى مانند 31 هونها و هپتالها تطبیق مىدادند. 36 مسلمانان نیز هنگامى که در پى مکانیابى یأجوج و مأجوج مذکور در سنت دینى خود بر مىآمدند، به »کانونهاى تهدید« عصر خود نظر داشتند. موقعیت مکانى یأجوج و مأجوج در آثار پیش از حملهمغول پیش از حمله منابع اسالمى مغول مکانهاى مختلفى را جایگاه یأجوج و مأجوج دانستهاند و در این زمینه تأثیر دو شاخصه پیش گفته، یعنى مبهم و ناشناخته بودن و مطرح بودن به عنوان کانون تهدید، قابل مشاهده است. این بدان معناست که در دورههاى مختلف و بسته به شرایط عینى و تاریخى، سرزمینهایى که به طور همزمان واجد دو شاخصه یاد شده بوده- اند، به عنوان محل زندگى این دو قوم معرفى مىشدند.
در برخى از این گزارشها یأجوج و و این بدان جهت بود که دیلمیان در 32 مأجوج به طور مبهمى با دیلمیان انطباق داده شدهاند قرن اول و دوم هجرى و قبل از آنکه اسالم به میان آنها راه یابد، دشمنانى سهمناک براى مسلمانان به شمار مىرفتند؛ زیرا راه بردن به سرزمینهاى کوهستانى، مرطوب و رازآلود آنها 34. Donzel & Schmidt, 207. 35. Ezekiel, 38 / 1-23. 36. Ibid, 82. 32 .مقدسى، البدء و التاریخ، 2/231؛ رازى، 21/433. ّ 74 /ن اسالم تاریخ و تمد ى، سال سیزدهم، شماره بیست و پنجم، بهارو تابستان 9316 امرى غیر ممکن مىنمود.
از این گذشته دیلمیان طى قرن اول و دوم هجرى به طور مکرر از مناطق خود به سرزمینهاى تحت تصرف مسلمانان حمله مىکردند و همین هجمهها یکى از 37 مسلمانان را مجبور به تعبیه رباطهاى دفاعى مرزى، به ویژه در قزوین کرده بود. نویسندگان مسلمان پس از نقل باورى که در آن یأجوج و مأجوج با دیلمیان ]و ترکان[ مطابقت داده شدهاند، افزوده است که »این چیزى است که دلها از پذیرفتن آن سر باز نمىزند«. همچنین در آثار جغرافىنویسان مسلمان، مناطق و سرزمینهاى مختلف 33 43 دیگرى از جمله سرزمینهاى وراى اندلس، سرزمین خزران در شمال منطقه دربند، یا 41 42 مناطق ماوراى سرزمین خزران با یأجوج و مأجوج تطبیق 43 و حتى ایرانیان و خراسانىها، داده شدهاند و این تصور با توجه به دو شاخصه ناشناخته و مبهم بودن و درک مسلمانان از »کانونهاى تهدید« در دورههاى مختلف، قابل تبیین و تفسیر است.
اما دستکم از قرن سوم و چهارم هجرى به بعد، مهمترین »کانون تهدید« براى جهان اسالم، در جانب شمال شرقى و ثغور ماوراءالنهر دانسته مىشد. اقوام صحراگرد و جنگجویى که در این مناطق زندگى مىکردند و تحت عنوان کلى »ترک« شناخته مىشدند، از گذشته بسیار دور همواره تهدیدى جدى براى ساکنان یکجانشین این مناطق محسوب مىشدند و خاطره آن در روایتهاى جنگهاى ایران و توران در اذهان باقى مانده بود. 44 در دوره ساسانى نیز ترکان بارها مرزهاى شمال شرقى این حکومت را مورد تهاجم قرار دادند و مسلمانان در مقام وارثان حکومت ساسانى در این مناطق، از همان ابتدا با این کانون تهدید .463/4 ،اثیر ابن ؛342-344/4 ،حموى یاقوت ؛313-312 ،بالذرى. 37 33 .مقدسى، البدء و التاریخ، 2/231؛ بسنجید با: ترجمه فارسى،1/334. .46،361 ،مقدسى. 43 .46 ،همو. 41 42 .ابن فقیه، 13؛ بکرى، 1/411. 43. Ibid, 84. .263 ،قرشى. 44 تحوال ت شناختى مسلمانان درباره زیستگاه آنان تا دوره مغول /71 یأجوج و مأجوج: دست به گریبان شدند.
انعکاس این رویدادها میان مسلمانان در باور شایعى قابل مشاهده است که بر طبق آن، ترکان و یأجوج و مأجوج، از تبارى مشترک دانسته مىشدند. بر اساس و در برخى 41 این باور گفته مىشد که یأجوج و مأجوج از فرزندان »یافث بن نوح« هستند 46 روایتها او را با لقب پدر ترکها مىخواندند. طبرى ضمن نقل روایتى که در آن یافت، پدر ترکان و یأجوج و مأجوج معرفى شده، افزوده است که ترکان و یأجوج و مأجوج بنى البته در اظهار اینکه یأجوج و مأجوج و ترکان تبار مشترکى دارند، این 42 اعمام همدیگرند. نکته نیز نهفته است که آنان ضمن اینکه در صفات و ویژگىهایى اشتراک دارند، داراى هویت جداگانهاى هستند.
به نظر مىرسد گرایش به تمایز قائل شدن بین ترکها و یأجوج و مأجوج در نتیجه افزایش مراوده مسلمانان با آنها و مهمتر از آن در نتیجه فرایند مسلمان شدن و ادغام ترکان در جامعه اسالمى پدید آمده است. در این خصوص روایتى وجود دارد که ترکان را یکى از قبایل یأجوج و مأجوج دانسته است که در این سوى سد جا ماندهاند و دلیل نامگذارى آنها به » رک ُ ت « رک آنها در این َ هم ت سوى سد بوده است. همچنین در روایت 47 دیگرى دلیل اینکه ذوالقرنین اجازه داد که ترکها در این سوى سد بمانند، ایمان آوردن آنها به خدا بوده است. برخى نیز ترکها را همان قومى دانستهاند که از دست جور و فساد 43 13 یأجوج و مأجوج به ذوالقرنین شکایت بردند. بههر رو، در اغلب منابع اسالمى، ترکان مستقیما با یأجوج و مأجوج انطباق داده نشدهاند، بلکه طایفهاى از جنس و تبار یأجوج و مأجوج انگاشته شدهاند که در مجاورت و همسایگى آنها زندگى مىکردهاند.
این اطالع، زمینه الزم براى تعیین مکان سکونت یأجوج 41 .ابن سلیمان، 4/413؛ طبرى، تاریخ االمم و الملوک،1/213. .13/4 ،زمخشرى ؛162/3 ،شافعى. 46 42 .طبرى، تاریخ االمم و الملوک، 1/231. 47 .قرطبى،11/17؛ ابن فقیه، 134؛ ابن وصیف شاه، 134. .17/11،قرطبى ؛12/3 ،سلیمان ابن. 43 13 .ابن سلیمان، 3/12؛ زهرى، 133. 76 /ن اسالم ّ تاریخ و تمد ى، سال سیزدهم، شماره بیست و پنجم، بهارو تابستان 9316 ت و مأجوج در وراى سرزمینهاى ترکان را فراهم مى ساخت. در این نواحى مردمان زردپوس جنگجویى زندگى مىکردند که مسلمانان در مورد آنها اطالعات اندک و مبهمى داشتند و مساکن آنها نیز در جهت شمال شرق سرزمینهاى اسالمى واقع بود که در طول تاریخ از این رو سرزمینهاى مذکور 11 همواره به عنوان یک »کانون تهدید« عمده بهشمار مىرفت.
از شاخصههاى الزم براى اینکه با سرزمین یأجوج و مأجوج انطباق داده شوند، برخوردار بود. در بسیارى از آثار جغرافیایى اسالمى، سرزمین یأجوج و مأجوج، جایى در منتهىالیه بر اساس نوشته طبرى، یأجوج و مأجوج در مشرق 12 شرقى مساکن ترکان معرفى شده است. سرزمینهاى ترکان مقیم بودند و بیرونى نیز آنها را صنفى از »ترکهاى مشرقى« دانسته 13 عالوه بر این، در منابع نشانىهاى دیگرى هم براى سرزمین یأجوج و مأجوج ذکر 14 است.
شده است که کم و بیش به مناطق مشابهى، یعنى به سرزمینهاى وسیع و ناشناخته اقوام صحرا گرد زردپوست و غیر مسلمان داللت دارد؛ از جمله در برخى از منابع، موقعیت این 12 یا در فاصله میان چین و سرزمینهاى ترکان 16 ، ماوراى تبت 11 قوم، در شمال چین ، تعیین شده است. بر اساس باور دیگرى هم که دینورى نقل کرده، ذوالقرنین سد یأجوج و مأجوج را پس از اتمام فتح چین _و آن طور که از روایت فهم مىشود_ در حدود این مملکت ساخته گمان مىرود شنیدههاى مسلمانان از دیوار بزرگ چین به تطبیق آن با سد ذوالقرنین 17 است. .437/21،رازى. 11 12 .ابن رسته، 37؛ یعقوبى،1/16؛ ابن فقیه، 134؛ گردیزى، 634. 13 .طبرى، تاریخ االمم و الملوک،1/236. .47 ،بیرونى. 14 11.اصطخرى، 6-7؛ مقدسى، البدء و التاریخ، 4/61. .433/1،بلعمى. 16 12 .مقدسى، البدء و التاریخ، 4/64. .32 ،دینورى. 17 تحوال ت شناختى مسلمانان درباره زیستگاه آنان تا دوره مغول /72 یأجوج و مأجوج: و تطبیق اقوام جنگجویى که این دیوار براى ممانعت از تهاجم آنها به چین ساخته شده بود)مغوالن(، با قوم یأجوج و مأجوج، کمک کرده باشد. حمله مغول و خروج یأجوج و مأجوج منا روشنى در مورد بع اسالمى تا پیش از قرن هفتم هجرى هیچ آگاهى تاریخى و جغرافیایى سرزمینهاى وسیع و بىانتهایى که در مشرق ترکستان و شمال چین واقع است، و اقوام صحراگرد و جنگجویى که در این سرزمینها زندگى مىکردند، به دست نمىدهند و اطالعات مبهم و اندکى درباره مغوالن در بر دارند.
دو لفظ مغول و تاتار )یا تتر( که بعدها ً به طور گسترده براى نامیدن این اقوام به کار رفت، اولى در دوره پیش از حمله مغول کامال و دومى نیز در چند مورد انگشتشمار و با مصادیق 13 براى منابع اسالمى ناشناخته بود در مقابل، منابع اسالمى هرگاه از سرزمینها و مردمان واقع در 63 دیگرى به کار رفته است؛ شمال چین و مشرق ترکستان سخن گفتهاند، به گونهاى مبهم به یأجوج و مأجوج اشاره کردهاند. ُ 13 .ظاهرا عطاملک جوینى و جوزجانى در میان مؤلفان مسلمان نخستین کسانىاند که لفظ مغول/ م ُ غل را به کار بردهاند. هردوى این نویسندگان در دوره حمالت مغول مىزیستند و آثار خود را سالها پس از نخستین امواج حمالت مغول و در اواسط قرن هفتم هجرى به نگارش در آوردهاند )در این باره نک. آشتیانى، 471-474؛ جوزجانى، جم(. 63 .در منابع اسالمى پیش از حمله مغول در چند مورد معدود از تاتار یا تتر نام برده شده است.
کتاب فارسى حدود العالم در قرن چهارم هجرى، نخستین منبع اسالمى است که از تاتارها اسم مىبرد. مؤلف این اثر گفته است که تاتارها از قبایل تغزغز هستند )حدود العالم، 26 .)مؤلف قابوسنامه هم بندگان تاتارى را از مقاومترین و بالکشترین غالمان شمرده است )عنصرالمعالى، 114. )گردیزى هم در گزارش خود در مورد کیماک )مردمى که بخش مهمى از یک اتحادیه قبیلهاى ترک یا ترک شده در غرب سیبرى ساکن و با مسلمانان در ارتباط تجارى بودند(، گفته که خاندان حاکم آنها از مهتران تاتار هستند. قبیله تاتار یکى از هفت قبیله اصلى بود که اتحادیه مذکور را تشکیل مىداد )نک. عنصرالمعالى، 114؛ گردیزى، 143.) 77 /ن اسالم ّ تاریخ و تمد ى، سال سیزدهم، شماره بیست و پنجم، بهارو تابستان 9316 مغوالن ساکنان سرزمینى بودند که در سنت جغرافىنویسى اسالمى به طور معمول سرزمین یأجوج و مأجوج دانسته مىشد؛ از این رو هنگامى که حمالت ویرانگر آنها به جهان اسالم آغاز شد، زمینههاى روانى و روایى زیادى براى تطبیق آن با واقعه آخر الزمانى »خروج یأجوج و مأجوج« وجود داشت. با این حال بررسى منابع اسالمى نشان مىدهد که چنین گرایشى به طور جدى در میان مسلمانان مطرح نشده است.
نویسندگان مسلمان و حتى افرادى چون جوزجانى، نسوى، ابن اثیر و یاقوت حموى، که با نخستین امواج دهشتناک یورش مغوالن هم عصر بودند و حتى خود نیز در میان کسانى قرارداشتند که از در نوشتههاى خود مغوالن را با قوم یأجوج و مأجوج تطبیق 61 مقابل مغوالن گریخته بودند، ى ندادهاند و به طریق أ ول واقعه حمله آنها را با مسأله آخرالزمانى و موعود »خروج یأجوج و مأجوج« یکى نینگاشتهاند. عدم تمایل به تطبیق این دو مسأله، حتى در آنجا نیز که در چارچوب گرایشى غالب در فرهنگ اسالمى، واقعه مغول را پدیدهاى مقدر یا آخر الزمانى دانستهاند، نیز مشهود است.
جوزجانى که روایتهاى متعددى به نقل از پیامبر و بزرگان دین در هیچجا آن 62 به منظور القاى مقدر بودن و اجتنابناپذیرى حمله مغوالن نقل کرده است، را با خروج یأجوج و مأجوج پیوند نداده است. وى حتى با نقل حدیثى منسوب به پیامبر که ُ بر اساس آن » خروج و فساد ترک« مقدمه »خروج یأجوج و مأجوج« دانسته شده است، به طور تلویحى بین واقعه حمله مغول و داستان خروج یأجوج و مأجوج تفکیک قائل شده وى حمله مغول را به عنوان تحقق خروج ترک _و نه یأجوج و مأجوج_ مالحظه 63 است. مىکرده است. 64 همچنین ابن اثیر هم مانند جوزجانى میان واقعه مغول و خروج یأجوج و مأجوج تفکیک قائل شده و در مورد حمله مغول نوشته که پس از این، جهان تا زمان .474 ،آشتیانى. 61 .166 ،134 ،32-37/2 ،جوزجانى. 62 .33/2 ،همو. 63 .231 ،131 ،166 ،124/2 ،همو.
64 تحوال ت شناختى مسلمانان درباره زیستگاه آنان تا دوره مغول /73 یأجوج و مأجوج: انقراض، به جز حادثه یأجوج و مأجوج چیزى که با این واقعه قابل قیاس باشد، به خود 61 نخواهد دید. یکى دیگر از شواهد و قراین دال بر اینکه حمله مغول در آن دوره، متمایز از خروج یأجوج و مأجوج فهم مىگردید، این نکته است که نویسندگان این دوره، مطالب اسالف خود در مورد یأجوج و مأجوج و گزارشهاى خود را در مورد مغوالن به صورت مجزا و در بخش جداگانهاى در آثار خود آوردهاند.
جوزجانى، ابن اثیر و یاقوت حموى که با حمله مغول معاصر بودهاند و گزارش این حمالت را به تفصیل بیان کردهاند، مانند پیشینیان، بخشى از کتاب خود را به یأجوج و مأجوج اختصاص دادهاند، بدون آنکه هیچ گرایشى به به همین ترتیب برخى از 66 تطبیق مغوالن و یأجوج و مأجوج از خود نشان بدهند. نویسندگان نیز که در دوره بعد از هجومهاى اولیه مغوالن و در زمان ایلخانان یا بعد از آن یا از 62 زندگى مىکردهاند، نوشتههاى متقدمان را در مورد یأجوج و مأجوج تکرار کرده قزوینى در 67 خروج آنان به مثابه واقعهاى که در آینده رخ خواهد داد، سخن به میان آوردهاند.
حالى که روایتهاى معمول را در مورد خروج یأجوج و مأجوج در آخرالزمان نقل کرده است، در جایى دیگر از حمله مغول به مثابه تحقق پیشبینى پیامبر در خروج ترکان سخن ً گفته است؛ بدین گونه نزد وى »حمله مغول« و »خروج یأجوج و مأجوج« از هم کامال درخور ذکر است که گاه برخى از نویسندگان این دوره براى نمایاندن 63 تفکیک شدهاند. درندهخویى و وحشىگرى مغوالن، آنها را به یأجوج و مأجوج تشبیه کردهاند. 23 چنین .313/12 ،اثیر ابن. 61 .132-233/362،3/2 ،حموى یاقوت ؛276/1،اثیر ابن ؛143-113/1 ،جوزجانى. 66 62 .بغدادى، 2/633؛ این وردى، 446. .1312/6 ،132/2 ،مقریزى ؛33-133،مقدسى عبدالهادى ابن ؛43/1،شبانکارهاى. 67 63 .قزوینى،623-617؛ بسنجید با: همو، آثار البالد و اخبار العباد، 171. .13 ،نسوى. 23 ّ 33 /ن اسالم تاریخ و تمد ى، سال سیزدهم، شماره بیست و پنجم، بهارو تابستان 9316 ً گزارش بیانگر هایى در عین حال تلویحا تفکیک قائل شدن میان مغوالن و یأجوج و مأجوج نیز هست.
در پاسخ به این سؤال که چرا بررغم تمام زمینههاى موجود، حمله مغول با باور آخرالزمانى خروج یأجوج و مأجوج تطبیق داده نشده، دالیل متعددى مىتوان ارائه کرد؛ از جمله اینکه در روایات دینى از سلسلهاى از وقایع دیگر به عنوان پیش نیاز و مقدمه آخر الزمان، قبل از خروج یأجوج و مأجوج یاد شده که خروج یأجوج و مأجوج پیش از آنها امکان وقوع نداشته است. مطابق اکثر روایات، »خروج دجال« و »ظهور عیسى« باید پیش لزوم وقوع این دو رویداد سبب گردید تا واقعه 21 از خروج یأجوج و مأجوج به وقوع بپیوندد. حمله مغول با روایات مربوط به خروج ترک تطبیق گردد و از خروج یأجوج و مأجوج متمایز شود.
این روند با سپرى شدن امواج اولیه حمالت مغول نمود بیشترى یافت. مغوالن در دورههاى بعد و بهویژه پس از آنکه شکستهایى را از برخى از قدرتهاى مسلمان متحمل شدند و همچنین پس از آنکه با مسلمان شدن در جامعه اسالمى جذب شدند، دیگر با یأجوج و مأجوج روایت شکست ناپذیرو هولناک و رازآلود ها، قابل تطبیق نبودند. تعیین مکان یأجوج و مأجوج پس از حمله مغول حمله مغول عالوه بر پیامدهاى متعدد سیاسى، اجتماعى و اقتصادى، تبعات مهم دیگرى هم از جمله در حوزه دانستههاى جغرافیایى مسلمانان داشته است. یکى از نخستین و مستقیمترین مصادیق این پیامدها، افزایش آگاهى و اطالع مسلمانان درباره قوم مغول و سرزمین هاى خاستگاه این قوم بود.
از آن پس دو واژه مغول و تاتار به طور گسترده به قاموس واژگان مسلمانان وارد شد و براى نامیدن مهاجمانى به کار رفت که از مناطق دوردست و ناشناخته مشرق به سرزمینهاى اسالمى روى آورده بودند. در سالهاى بعد و در دوره 21 .ابى داود، 2/334؛ طبرى، 17/126؛ قرطبى، 16/133؛ ابن فقیه، 134؛ مقدسى، محمد بن طاهر، 2/132- 131؛ ابن عربى، 243. تحوال ت شناختى مسلمانان درباره زیستگاه آنان تا دوره مغول /31 یأجوج و مأجوج: استقرار حاکمیت مغوالن، ایران و بخش بزرگى از سرزمینهاى اسالمى به صورت جزئى از جغرافیاى سیاسى و ادارى بسیار وسیعى درآمد که با قلمرو مغوالن مرتبط بود.
در این دوره بسیارى از مسلمانان به خدمت مغوالن در آمدند و ارتباط مستمرى میان سرزمینهاى اسالمى و »یورت« اصلى مغوالن شکل گرفت. این ارتباط، نیز به نوبه خود افزایش اطالعات مسلمانان از این سرزمینها را به دنبال داشت تا جایى که برخى از نویسندگان مسلمان این دوره، اطالعات قابل توجهى راجع به تاریخ، جغرافیا و حتى ساختارهاى اجتماعى و سیاسى مغوالن و سرزمینهاى آنها به دست دادهاند؛ این در حالى است که این سرزمینها در آثار پیش از مغول به طور معمول مکان زندگى یأجوج و مأجوج دانسته مى- شد. این فرآیند ما را به بازشناسى دوجریان متمایز در سنت جغرافیایى مسلمان در دوره پس از حمله مغول، درباره یأجوج و مأجوج رهنمون مىسازد.
الف( تکرار روایات پیشین در بسیارى از نوشتههاى جغرافیایى و تاریخى پس از حمله مغول، مطالبى که به سنت جغرافىنویس ان قبل از حمله مغول در مورد مکان و موقعیت سرزمین یأجوج و مأجوج آمده بود )مانند »شرق سرزمین ترکان« و »شمال چین«(،همچنان تکرار شده است؛ و حال 22 آنکه با افزایش اطالعات جغرافیایى مسلمانان، سرزمینهاى مذکور، همانند دوره پیش از مغول ناشناخته بودند و از این رو، انطباق با سرزمین یأجوج و مأجوج نداشتند؛ براى نمونه ابوالفداء )متوفاى 232ه( که بیش از یک قرن بعد از حمله مغول و مقارن اواخر دوره ایلخانان مىزیسته، در ذکر حدود مملکت چین، همانند آثار پیش از حمله مغول نوشته که چین از شمال به سرزمین یأجوج و مأجوج و »سایر سرزمینهاى ناشناخته« منتهى مى- در حالى که همین نویسنده از قراقروم و سایر مناطق شمال چین که مسکن مغوالن 23 شود؛ 22 .ابن وردى، 123؛ بغدادى، 2/633 . .411 ،ابوالفداء. 23 ّ 32 /ن اسالم تاریخ و تمد ى، سال سیزدهم، شماره بیست و پنجم، بهارو تابستان 9316 از طرف دیگر در برخى از آثار جغرافیایى و تاریخى دوره بعد از 24 بود، اطالع داشته است. حمله مغول در نتیجه افزایش اطالعات مسلمانان از مغوالن و خاستگاه و سرزمین آنها، بخشى نیز با عنوان »بالد تتر« آمده که در آنها اطالعات کم و بیش واقعى و تاریخى در مورد سرزمین مغوالن ارائه شده است.
نکته شایان توجه آنکه نشانى و موقعیتى که براى سرزمین یأجوج و مأجوج و »سرزمین تاتار« در این آثار ذکر شده، تا حد زیادى با یکدیگر همپوشانى و به موقعیت مشابهى اشاره دارند. با توجه به اینکه تمایلى به تطبیق یأجوج و مأجوج بر مغوالن در میان نبوده، به نظر مىرسد این مؤلفان براى حل این تناقض نکوشیدهاند؛ براى نمونه ابن اثیر موقعیت سرزمین تاتارها را در شمال چین، ابن فضل الله و شبانکارهاى در اقصاى مشرق در جهت 21 عمرى در ماوراى سرزمین خطا و حدود چین ذکر کرده است. این در حالى است که نویسنده اخیر خود نشانى مشابهى را که 26 شمال، 22 مانند آن در کتب متقدمان هم ذکر شده، براى سرزمین یأجوج و مأجوج ذکر کرده است.
در مجموع، نویسندگان فوق نماینده جریانى هستند که بدون توجه به واقعیت هاى جدید دانسته شده درباره مغوالن و افزایش اط پیشین العات از مناطق شمال چین، مطالب را درباره موقعیت یأجوج و مأجوج تکرار کردهاند؛ بدون آنکه تناقض به وجود آمده را از طریق انطباق مغوالن و یأجوج و مأجوج یا از طریقى دیگر حل کنند. .121 ،ابوالفداء. 24 .361/12 .21 .214/22 .26 22 .2/211؛ نشانىهایى که شبانکارهاى از موقعیت سرزمین یاجوج و ماجوج به دست مىدهد بدین گونه است: »... و آدمى آنجا نمىرود، و آن آخر بالد شمال است و زمینى است متعلق به بحر ظلمات«. »اقلیم ششم...از مشرق و موضع یاجوج و ماجوج درگیرد و به شمال خراسان بدرآید...«؛ اقلیم هفتم... از جانب یاجوج و ماجوج به شهرهاى ترک بدر شود« )نک.
شبانکارهاى،1/43-47.) تحوال ت شناختى مسلمانان درباره زیستگاه آنان تا دوره مغول /33 یأجوج و مأجوج: ب( تعیین مکان یأجوج و مأجوج در سرزمین دورتر های این واقعیت که در بسیارى از نوشتههاى جغرافیایى و تاریخى پس از حمله مغول، تحت عنوان بالد تاتار یا عناوین مشابه، اطالعات کم و بیش واقعگرایانهاى در مورد مغوالن و سرزمینهاى آنها ارائه شده است، خود به تنهایى نشان مىدهد که در اذهان نویسندگان آن دوره، مناطق مذکور که پیش از آن به طور مبهمى با نام سرزمین یأجوج و مأجوج معرفى مىشدند، از آن متمایز گردیده است. اما این تمایز به عللى مانند غلبه میراث سنتى جغرافىنویسى قبل از حمله مغول و مرسوم بودن تکرار نوشتههاى پیشین، در بسیارى از این آثار منعکس نشده و نوعى تناقض به وجود آورده است.
با این حال، این تناقض، در برخى دیگر از آثار این دوره با تصریح بر جدایى سرزمین مغوالن و سرزمین یأجوج و مأجوج، یا تعیین سرزمین یأجوج و مأجوج در مناطق دورتر و ناشناختهتر، برطرف گردیده است. حمدالله مستوفى)متوفاى 213ه( با اظهار اینکه یأجوج و مأجوج و مغوالن فرزندان مشترک ضمن آن که براى آنها تبار مشترکى قائل 27 یکى از پسران یافث بن نوح به نام »میشک«اند، شده بر هویت متمایز آنها نیز تأکید کرده است. بر اساس باورى نیز که ابن عربشاه منعکس کرده است، مغوالن طایفهاى از یأجوج و مأجوج دانسته مىشدند که در اینسوى سد چنین باورى پیشتر در مورد ترکان مسلمان هم نقل شده بود و ما آن را 23 ذوالقرنین ماندهاند. انعکاس فرایند مسلمان شدن و خودى شدن ترکان دانستیم. انتقال مغوالن به اینسوى سد نیز نتیجه افزایش شناخت و آگاهى از سرزمین مغوالن و منطبق ندانستن حمله مغول با واقعه آخرالزمانى خروج یأجوج و مأجوج و در عین حال به معنى احاله سرزمین یأجوج و مأجوج به مکانهاى ناشناخته و دورترى در ماوراى سرزمین مغوالن است. نخستین قرائن روشن از این تالش در سفرنامه ابن بطوطه و اثرى فارسى به نام هفت کشور یا صوراالقالیم که در نیمه قرن هشتم نوشته شده، به چشم مىخورد.
ابن بطوطه به طور جداگانه از »دیوار 27 .نک. حمدالله مستوفى، 26. 23 .نک. ابن عربشاه، 123. ّ 34 /ن اسالم تاریخ و تمد ى، سال سیزدهم، شماره بیست و پنجم، بهارو تابستان 9316 بزرگ چین« و »سد یأجوج و مأجوج« سخن گفته، در حالى که خود، دیوار بزرگ چین را دیده بوده و با همین عنوان از آن یاد کرده است. 73 همو در مورد سد یأجوج و مأجوج مى- گوید: در مسیر راه سد یأجوج و مأجوج قبایل آدم خوارى زندگى مىکنند که مانع از آن به گفته مؤلف هفت کشور نیز سرزمین مغوالن 71 هستند که کسى بتواند از سد بازدید کند. تن قرار دارد ُ پس از خ ؛ وى از قومى که آنها را زرد قبایان نامیده، در وراى سرزمین مغوالن 72 73 یاد کرده و گفته که پس از این قوم در جانب شمال، سد یأجوج و مأجوج واقع شده است؛ و بدین گونه سرزمین یأجوج و مأجوج را به مکانهاى ناشناخته و دورترى حواله کرده است.
نتیجه یأجوج و مأجوج در سنت دینى اسالمى همانند اقوام و مردمان یا موجودات رازآلود و خوفانگیزى به تصویر کشیده شدهاند که در همین دنیا و در پشت سدى که ذوالقرنین براى ممانعت از تهاجم آنها به سایر مردم جهان بنا کرده است، به سر مىبرند. از اینرو جغرافى- نویسان و مورخان مسلمان تمایل داشتند که در آثار خود ضمن معرفى قوم یأجوج و مأجوج، موقعیت مکانى آنها را نیز مشخص کنند. مشخص کردن محل سکونت یأجوج و مأجوج در وهله نخست تحت تأثیر صفات و ویژگىهایى بود که در سنت اسالمى براى این قوم ذکر مىشد. مجموع و برآیند این مشخصات، یأجوج و مأجوج را بهمثابه قومى رازآلود و مبهم تصویر مىکرد که یک کانون بالقوه تهدید براى جهان اسالم بودند.
بنابراین در دورههاى مختلف تاریخى، محل زندگى قوم یأجوج و مأجوج در سرزمینهایى تصور مىشد که به طور همزمان از دو شاخصه فوق برخوردار بودند. اقوام و سرزمینهاى مختلفى، مانند .141-142/4 ،بطوطه ابن. 73 .133/4 ،همو. 71 72 .هفت کشور، 12. .27 ،همانجا. 73 تحوال ت شناختى مسلمانان درباره زیستگاه آنان تا دوره مغول /31 یأجوج و مأجوج: دیلمیان، ترکان، خزران یا ساکنان سرزمینهاى ماوراى اندلس _که هریک در دورهاى واجد شاخصههاى باال بودند_ با یأجوج و مأجوج تطبیق داده شدهاند. اما با دگرگونى اوضاع و شرایط تاریخى که نتیجه جابهجایى کانونهاى تهدید، و افزایش آگاهىهاى جغرافیایى مسلمانان بود، پندار مسلمانان از موقعیت مکانى یأجوج و مأجوج نیز دچار تحول مىشد.
چنانکه ترکان با ادغام در جامعه اسالمى از یأجوج و مأجوج متمایز گردیدند و سرزمین یأجوج و مأجوج در سرزمینهاى تا آن زمان ناشناخته ماوراى ترکستان و شمال چین مکان- یابى گردید. سرزمینهاى مذکور که مسکن اقوام جنگجویى بود که بعدها مسلمانان آنها را با عنوان تاتار و مغول شناختند، در آن زمان به اندازهاى ناشناخته بود که محل زندگى یأجوج و مأجوج رازآلود و مبهم روایتهاى دینى دانسته مىشد. همچنین به علت وجود اقوام صحراگرد جنگجو در این مناطق که مسلمانان با تهدید هم تباران آنها آشنا بودند، عنصر »تهدید« نیز که آن را دیگر شاخصه مهم در مکانیابى یأجوج و مأجوج دانستیم، قابل تسرى یافتن به سرزمینهاى مذکور بود.
در بیشتر منابع اسالمى پیش از حمله مغول، موقعیت سرزمین یأجوج و مأجوج در مناطق شمالى چین و شرق ترکستان دانسته شده است، با این حال هنگامى که مغوالن با عنوان ساکنان مناطق مذکور، به جهان اسالم هجوم آوردند، مسلمانان حمله آنها را با خروج آخرالزمانى یأجوج و مأجوج مطابقت ندادند. این طرز تلقى دالیل گوناگونى داشت؛ از جمله اینکه مطابق بیشتر روایات، خروج این قوم یک رشته وقایع مقدماتى دیگر داشت که تا آن زمان به وقوع نپیوسته بود.
بهعالوه پس از حمله مغوالن، آگاهى جغرافیایى مسلمانان از سرزمینهاى آنها به طور قابل مالحظهاى افزایش یافت و در نتیجه مناطق سکونت آنان که پیشتر با عنوان مکان زندگى یأجوج و مأجوج معرفى مىشد، با نامهاى واقعى و تاریخى، یعنى سرزمین تاتار یا مغول وارد سنت جغرافیانویسى مسلمانان شد. این موضوع، با توجه به یکى نپنداشتن مغوالن و یأجوج و مأجوج در سنت اسالمى، به معنى تفکیک و تمایز قائل شدن میان سرزمین مغوالن و سرزمین یأجوج و مأجوج بود. اما در عمل در بسیارى از آثار ّ 36 /ن اسالم تاریخ و تمد ى، سال سیزدهم، شماره بیست و پنجم، بهارو تابستان 9316 جغرافیایى بعد از حمله مغول، مطالب منابع پیش از حمله مغول در مورد سرزمین یأجوج و مأجوج که به موقعیت مشابهى داللت مىکرد، تکرار شده است؛ این در حالى است که در برخى دیگر از آثار این دوره در نتیجه افزایش شناخت از سرزمین مغوالن و خارج شدن آن از حالت ناشناخته بودن و رازآلودگى، موقعیت یأجوج و مأجوج به صراحت از سرزمین مغوالن تفکیک و متمایز شده و به سرزمینهاى دورتر و ناشناخته ماوراى مغولستان احاله گردیده است.
مراجع
کتابشناسى
آشتیانى، عباس اقبال، تاریخ مغول، تهران، امیرکبیر، 1374ش. ابن اثیر، عز الدین ابو الحسن على بن محمد، الکامل فى التاریخ، بیروت، دار الصادر، 9335ه. ابن بطوطه، محمد بن عبدالله، رحله ابن بطوطه، تصحیح عبدالهادى تازى، ریاض، اکادیمیه المملکه المغربیه، 1412ه. ابن حنبل، أبو عبد الله أحمد بن محمد، مسند اإلمام أحمد بن حنبل، تحقیق شعیب األرنؤوط - عادل مرشد، وآخرون، الطبعه االولى، مؤسسه الرساله، 1421ه. ابن حوقل، ابى القاسم بن حوقل النصیبى، صوره االرض، بیروت، دارصادر، 1337م. ابن خردادبه، عبیدالله بن عبدالله، المسالک و الممالک، بیروت، دار صادر، افست لیدن، 1332م. ابن رسته، احمد بن عمر، االعالق النفیسه، بیروت، دار صادر، 1732م. ابن عبدالهادى المقدسى، محمد بن احمد، فضائل الشام، تصحیح عادل ابن سعد، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1422ه. ابن عربشاه، احمد بن محمد، فاکهه الخلفاء و مفاکهه الظرفاء، تصحیح ایمن عبدالجبار البحیرى، قاهره، دار االفاق العربیه، 1421ه. ابن عربى، محیى الدین، محاضره االبرار و مسامره االخیار، تصحیح محمد عبدالکریم النمرى، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1422ه. ابن عساکر، على بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، تحقیق على شیرى، 73 جزء، بیروت، دار الفکر، 1411ه. تحوال ت شناختى مسلمانان درباره زیستگاه آنان تا دوره مغول /32 یأجوج و مأجوج: ابن فضل الله عمرى، احمد بن یحیى، مسالک االبصار فى ممالک االمصار، 22 جزء، ابوظبى، المجمع الثقافى، 1424ه. ابن فقیه، احمد بن محمد، البلدان، تحقیق یوسف الهادى، بیروت، عالم الکتب، 1416ه. ابن ماجه، أبو عبد الله محمد بن یزید، سنن ابن ماجه، تحقیق محمد فؤاد عبد الباقى، 2 جزء، دار إحیاء الکتب العربیه - فیصل عیسى البابى الحلبى. ابن وردى، سراج الدین عمر بن مظفر، خریده العجائب و فریده الغرائب، تصحیح انور محمود زناتى، قاهره، مکتبه الثقافه الدینیه، 1427ه. ابن وصیف شاه، ابراهیم، مختصر عجائب الدنیا، تحقیق سید حسن کسروى، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1421ه. ابوالفداء، اسماعیل بن على، تقویم البلدان، قاهره، مکتبه الثقافیه الدینیه، 2332م. ابى داود، سلیمان، مسند أبى داود الطیالسى، تحقیق الدکتور محمد بن عبد المحسن الترکى، الطبعه االولى، 4 جزء، مصر، دار هجر، 1413م. اصطخرى، ابراهیم بن محمد، مسالک الممالک، تصحیح احمد بن سهل ابوزید، بیروت، دارصادر، 1322م. بغدادى، صفى الدین عبدالمؤمن ابن عبدالحق، مراصد االطالع على اسماء االمکنه و البقاع، تصحیح على محمد بجاوى، 3 جزء، بیروت، دار الجلیل، 1412ه. بکرى، عبدالله بن عبدالعزیز، المسالک و الممالک، آدریان فان لیوفن و اندرى فیرى، 2جزء، بیروت، دار الغرب االسالمى، 1322م. بکران، محمد بن نجیب، جهان نامه، به کوشش محمد امین ریاحى، تهران، کتابخانه ابن سینا، 1342ش. بلعمى، ابوعلى، تاریخنامه طبری، تحقیق محمد روشن، تهران، سروش-البرز، 1327ش. بیرونى، ابوریحان محمد بن احمد، اآلثار الباقیه عن قرون الخالیه، تصحیح: پرویز اذکایى، تهران، میراث مکتوب، 1373ش. ترمذى، محمد بن عیسى، سنن الترمذی، تحقیق احمد محمد شاکر و محمد فؤاد عبد الباقى وإبراهیم عطوه عوض، مصر، شرکه مکتبه و مطبعه مصطفى البابى الحلبى، 1331ه. جوزجانى، منهاج الدین سراج، طبقات ناصری، تحقیق عبدالحى حبیبى، تهران، دنیاى کتاب، 1363ش. حدود العالم من المشرق الى المغرب، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، طهورى، 1362ش. ّ 37 /ن اسالم تاریخ و تمد ى، سال سیزدهم، شماره بیست و پنجم، بهارو تابستان 9316 دانى، عثمان بن سعید، السنن الوارده فى الفتن وغوائلها والساعه وأشراطها، تحقیق رضاء الله بن محمد إدریس المبارکفورى، الطبعه االولى، الریاض، دار العاصمه، 1416ه. دینورى، ابوحنیفه احمد بن داود، اخبار االطوال، تصحیح عبدالمنعم عامر و جمال الدین شیال، قم، منشورات الرضى، 1367ش. زمخشرى، أبو القاسم محمود، الکشاف عن حقائق التنزیل و عیون األقاویل فى وجوه التأویل، تحقیق عبد الرزاق المهدى، 4 جزء، بیروت، دار إحیاء التراث العربى. زهرى، ابوبکر عبدالله محمد ابن ابى بکر، الجغرافیه، تحقیق: محمد حاج صادق، ترجمه حسین قرچانلو، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسالمى، 1372ش. شافعى، أبو الحسن على بن أحمد، الوسیط فى تفسیر القرآن المجید، تحقیق عادل أحمد عبد الموجود و آخرین، الطبعه االولى، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1411ه. شبانکارهاى، محمد بن على بن محمد، مجمع االنساب، تصحیح میرهاشم محدث، تهران، امیر کبیر، 1371ش. طباخ، محمد راغب، ذوالقرنین و سد الصین من هو و این هو، کویت، دار غراس، 1421ه. طبرى، محمد بن جریر، جامع البیان فى تأویل القرآن، تحقیق احمد محمد شاکر، الطبعه االولى، مؤسسه الرساله، 1423ه. همو، محمد بن جریر، تاریخ االمم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، روائع التراث العربى، 1372ه. طنطاوى جوهرى، »یأجوج و مأجوج همان تتر و مغول است«، ترجمه از الهالل، ارمغان، دوره چهاردهم، شماره 3 ،آذر 1312ش. عنصرالمعالى، کیکاووس بن اسکندر، قابوس نامه، تحقیق غالمحسین یوسفى، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، 9333ش. رازى، فخر الدین ابو عبدالله محمد، مفاتیح الغیب )التفسیر الکبیر(، الطبعه الثالثه، بیروت، دار إحیاء التراث العربى، 1423ه. قرطبى، أبو عبد الله محمد، الجامع ألحکام القرآن )تفسیر القرطبى(، تحقیق أحمد البردونى وإبراهیم أطفیش، القاهره، دار الکتب المصریه، 1374ه. قرشى، امان الله، ایران نامک، تهران، هرم،1373ش. قزوینى، زکریا بن محمد، آثار البالد و اخبار العباد ، بیروت، دارصادر، 1337م. تحوال ت شناختى مسلمانان درباره زیستگاه آنان تا دوره مغول /33 یأجوج و مأجوج: همو، زکریا بن محمد، عجائب المخلوقات و غرائب الموجودات، تحقیق محمد بن یوسف قاضى، قاهره، مکتبه الثقافه الدینیه، 2336م. گردیزى، ابى سعید عبدالحى ابن ضحاک، زین االخبار، تصحیح عبدالحى حبیبى، تهران، دنیاى کتاب، 1363ش. مروزى، أبو عبد الله نعیم بن حماد، کتاب الفتن، تحقیق سمیر أمین الزهیرى، الطبعه االولى، القاهره، مکتبه التوحید، 1412ه. مستوفى، حمدالله، تاریخ گزیده، تصحیح: عبدالحسین نوایى، تهران، امیر کبیر، 9361ش. مسلم بن الحجاج، صحیح مسلم، تحقیق محمد فؤاد عبد الباقى، بیروت، دار إحیاء التراث العربى. مقاتل بن سلیمان، ابوالحسن، تفسیر مقاتل بن سلیمان، تحقیق عبدالله محمود شحاته، بیروت، دار إحیاء التراث، 1423ه. مقدسى، شمس الدین ابى عبدالله، احسن التقاسیم فى معرفه االقالیم، بیروت، دار صادر. مقدسى، مطهر بن طاهر، آفرینش و تاریخ، ترجمه محمد رضا شفیعى کدکنى، تهران، انتشارات آگه، 1324ش. همو، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، بور سعید، مکتبه الثقافه الدینیه. مقریزى، احمد بن على، المواعظ و االعتبار فى ذکر الخطط و اآلثار، تصحیح ایمن فؤاد سید، لندن، موسسه الفرقان للتراث االسالم، 1422ه. هفت کشور یا صور االقالیم، تصحیح منوچهر ستوده، تهران، بنیاد فرهنگ ایرانى، 1313ش. نسائى، ابو عبدالرحمن محمد، السنن الکبری، تحقیق حسن عبد المنعم شلبى، الطبعه االولى، بیروت، مؤسسه الرساله، 1421ه. نسوى، شهاب الدین محمد، نفثه المصدور، تصحیح امیرحسین یزدگردى، تهران، نشر ویراستار، 1323ش. یاقوت حموى، یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان، بیروت، دار صادر، 9115م. یعقوبى، احمد بن ابى یعقوب، تاریخ الیعقوبى، بیروت، دار صادر. Alders, J.G., Gog en Magog in Ezechiël. J.H. Kok, Kampen, 1951. Bosworth, C.E, “YADJUDJ WA-MADJUDJ”, EI2 , edition, Leiden, Brill, 2002. ّ 133 /ن اسالم تاریخ و تمد ى، سال سیزدهم، شماره بیست و پنجم، بهارو تابستان 9316 Donzel, E., & Schmidt, A., Gog and Magog in Early Syriac and Islamic Sources, Brills Inner Asian Library )vol.22), London, Brill, 2009. Ezekiel, edited by: Tell, S, Michigan, Baker books, 2009. Mills, T.J., The Gog Pericope and the Book of Ezekiel, PhD dissertation, Drew University, 1989. The Book of Revelation, in Gree edited from Aneient Authorities edited by: Tregelles, S.P., New York, Cambridge University Press, 2009. The Torah, The Five Books of Moses, A New JPS Translation of The Holy Scriptures According to the Masoretic text, 3d ed, Skokie, Illinois, Varda Books, 2001. Tooman, W.A., Gog of Magog: Reuse of Scripture and Compositional Technique in Ezekiel, Tubingen, Mohr Siebeck, 2001. Tregelles, S., P., The Book of Revelation in Greek Edited from Ancient Authorities, New York, Cambridge University Press, 2009.
نویسندگان:
مدرس سعیدی: عضو هیأت علمى بنیاد دایره المعارف اسالمى، تهران، ایران
مصطفى جرفى: دانشجوى ایرانشناسى تاریخى، دانشگاه شهید بهشتى، تهران، ایران
دو فصلنامه تاریخ و تمدن اسلامی شماره 25